عاشقانه ها

پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود

در یخچال را باز می کند

عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند

قلبم ترك هايش  را به صورتم بخشيد
نميبيني چقدر  چروكيده شده ام

***

به سلامتی خودم
به سلامتی خودت
که تنهاییم
به درک که هوا دو نفره شده.....!

***

سلامتیِ اونایی که این روزاشون به تظاهر میگذره
تظاهر به بی تفاوتی
تظاهر به بی خیالی
به شادی
به این که دیگه چیزی مهم نیست
ولی فقط خودشون میدونن چقدر سخت میگذره.....!

***

گـاهـی ســكـوت مـعـجـزه مـی كـنـد و تــو مـی آمــوزی كــه هــمـیـشـه بــودن در فــریــاد نــیـســت!

***

چــه زیبــاست وقتـی میفهمـی
کسـی توی این دنیایِ نامرد
انتظــارت رو میـکشـــــه
چــه شیــــــرین اســـــت
طعــم پیامکی کــه میگـــه :
کجایـی.....؟

***

چنـد وقـتیست هـر چـه مــی گردم ،

هیــچ حرفــی بهتـر از سـکوت پیــدا نمــی کنم ..

نــگاهم امــا ،

گاهــی حـرف مــی زند ..

گاهــی فریــاد مــی کشد ..

***

با مـــن مـــــــدارا کن !

بعــــدها , دلت برایـــــــم تنگ خواهد شد !

***

آهـــــای ....
تو این روزهای بارونی .....فکری به حال جای خالیت کردی؟!

ترسم آخر زغم عشق تو دیوانه شوم،

بیخود از خود شوم و راهی میخانه شوم،

آنقدر باده بنوشم که شوم مست و خراب،

نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب.

***

با تو این ترانه ها را عشق است                               رخش سرخ بادپا را عشق است

عشق درگیر غروب را درد است                              باز هم طلوع ماه را عشق است

ای از خانه ز خم و گریه                                        غربت بغض گشا را عشق است

ای از آب و هوای بی عشق                                      بادبان ناخدا را عشق است

اهل بی مرز ترین دریا باش                                     اهل همه جا را عشق است

از غزل باختگان می ترسم                                       شعر های بی هوا را عشق است

ای قشنگ ترین سازها و آواز ها                               روزهای بی عزا را عشق است

***

در عشق تو از بس که خروش آوردیم

دریای سپهر را به جوش آوردیم

چون با تو خروش و جوش ما درنگرفت

رفتیم و زبانهای خموش آوردیم

مختارنامه/عطار

***
من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

***

در بستر بی رحمی و خون زاده شدم

از اول عمر با جنون زاده شدم

خاکستریم .دست خودم نیست عزیز

ققنوسم از آتش درون زاده شدم

کان درد به صد هزار درمان ندهم

***

هنوز رو خاکیم یادمان نمیکنند!وای به روزی که خاکمان کنند!!!!

آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند آن روزها مال باخته می شدی و این روز ها دلباخته

چقدر بده که تو میتونی خودتو خر کنی …


داغون کنی …


بدبخت کنی …


اما نمیتونی خودتو بغل کنی ، آروم کنی ، از تنـهـایـی دربیاری …


مـــن آرومـــــــم

ولـــــی قــانـــونــــاً داغــــونـــــم . . .

خدایـــــــــــا ، دخـلـَم با خرجـم نمیخواند ، کم آورده ام ، صبری که داده بودی تمام شد ، ولی دردم همچنان باقیست !!! بدهکار قلبم شده ام ، میدانم شرمنده ام نمیکنی؛ باز هم صبـــــــر میخواهم.

گاهے سکــــــــوت

همان دروغ است!

کمـــے شیک تر

و با مسئولیت کمتر

*

بیزارم از این خوب بودن های مصلحتی !

گاهی بهتر است ؛

از حالم بی خبر باشی ... !!

*

بـي هـوا رفـتـي . . .

بـي " نـفَـس " مـانـدم . . .

چند بار بگویم

این دنیا ظرفیت عشقهای فوق العاده را ندارد!

عادی باشید!

همین...

درختان به من آموختند : 
پایبندی هر کس به اندازه ی ریشه ی اوست 
به هر بی ریشه ای نمی توان تکیه کرد !!!

خــدا "یــک زن" آفـــریـد و "یــک مرد" ! 
و مـــن در شگفتـــم این همه نـامَــــــرد از کــجا پیـــدا شـد...!!!

چرا دیگر بخار نمیگیری؟

نترس!
دیگر اسمش را رویت نمینویسم!........

چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟
با دو چشمان پر از اشک صدایش کردی؟
گفته بودم که دلش معدن بی معرفتی ست
تو نشستی و دلت خوش به وفایش کردی؟

همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد... همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}... یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند... مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید... و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد... صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد....

از استادی پرسیدند:آیا قلبی که شکسته باز هم می تواند عاشق شود؟
استاد گفت:بله می تواند.
پرسیدند:آیا شما تاکنون از لیوان شکسته آب خورده اید؟..
استاد پاسخ داد:آیا شما بخاطر لیوان شکسته از آب خوردن دست کشیده اید؟؟؟؟؟؟

هر کس به طریقی دل ما می شکند    بیگانه جدا دوست جدا می شکند    بیگانه اگر می شکند حرفی نیست    من در عجبم دوست چرا می شکند

عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بود امّا
شوخی بود !
حالا .... . . تو بی تقصیری ! خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . ! تمام این تنهایی
تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است .....

خدایا هیچ تنهایی اونقدر

تنها نکن

که

 به هر بی لیاقتی بگه 

عشقمم

ترمیم گر قلب ویران من

 

عشق

حیات بخش روح و جان من
 

عشق

نقش قلب تیر خورده ای در گوشه دفتر خاطرات من

 

عشق
ذرات رفته بر باد از خاکستر خودخواهی های من

 

عشق

واژه ای آشنا با تک تک نفس های من

 

عشق

پیدا شدن تو در آغوش بوسه های من

سیگار هم نشدیم !
که ترک کردنمون سخت باشه . . . !

اى که مدتهاست بامن نیستى، من همانم که بامن زیستى، رنجهایم را شنیدى بازهم عاقبت گفتى غریبه کیستى؟